تنها جایی که مشه مطمئن بود داری درست میری و تو مسیری ... !
راه رفتنش یه جور ...
نشستن و استراحتش یه جور ...
خستگشی یه جور ...
درد پا یه جور ... (رقیه چند سال داشت؟!
.........
بعد از اربعین بی تابم ...
بی تابم و آرامشم تویی ... !
لطفی بنما ...
حاج آقای پناهیان: گاهی اوقات محبتی از جنس مخالف در دل شخص میافتد و نمیتوان کاری کرد. این محبت تا زمانی که ابراز، تقویت و به معصیت نکشانده نشد، چیز بدی نیست. شخص نباید به دلیل وجود این محبت خود را معصیتکار تلقی کند. حتی در روایات داریم اگر کسی محبت شخصی در دلش افتاد و از ابراز، میدان دادن و عشوه آمدن نابجا پرهیز کرد، در مقام شهدا وارد صحرای محشر میشود. محبت بین زن و مرد باید ابراز شود اما اخیرا این محبت با کلمهای به نام عشق اشتباه شده است.
حیف نمردیم که لااقل شهید بشیم ...
هر چه تلاش میکنی نمیشود ...
این نفس لعنتی نمیگزارد ...
این شیطان بد صفت نمیگزارد ...
این من ضعیف تاب مقاومت در برابر این دو بالایی را ندارد ...
ذکر حسین که باشد، راه باز است ...
کاش همه سال دهه اول محرم بود ...
کاش ...
اربعین زودتر بیا تا همه چیز بر باد نرفته بیا ...
روزی راه کوچه بر مادر بستند ...
روزی راه کوفه بر حسین ...
و روزی راه منا بر حجاج ...
راه بستن کار اینان است، الحق که شبیه اجدادشان هستند ...
زیر پا گذاشتن حق الناس یعنی ...
غیبت
ناحق خوردن پول مردم
خسارت به مال و اموال مردم
خارج از نوبت به چیزی و جایی رسیدن
.
.
.
همه اینها به کنار، گاهی وقت ها:
وقتی خوندمش دیدم عجیب شرح حال روز این روزهای منه:
چقدر چون همگان مثل دیگران باشم
به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم
اگر پرنده مرا آفریده اند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم
اگر چه ریشه در این دشت بسته ام، باید
به جای خاک گرفتار آسمان باشم
من از نزاع دلم با خودم خبر دارم
چگونه با دو ستم پیشه مهربان باشم
نه او به خاطر من می تواند این باشد
نه من به خاطر او می توانم آن باشم
فاضل نظری
شوق پرواز دارم و پر پروازم آرزوست